انگار همین یکسال پیش بود سفر عشق طلبید...

ستاره که نه خورشیدهای  کاخ آسمانی در میان زمینیان کوخ نشین...

مسئول کاروان گفت فقط 1 ساعت فقط 1 ساعت میتوان از نور منور خورشید هشتمین گرما گرفت...

بدون اغراق های زمینی میگویم که شادی مضاعفی بدون وصف وقتی وارد حرم میشوی به تو روی می آورد...

ای خدای زیبایی در میان آن کوچه پس کوچه های زشت و کثیف بازار کاظمین چه خورشیدی قرار دادی...

روح آدم به پرواز در می اید وقتی آن دو گنبد نورانی را میبیند...

خوشا به حال آن استاد کار ایرانی که درهای طلایی حرم را نصب می کرد...

وقتی به چهره اش نگاه می کردم انگار که فرشته ای در حال انجام وظیفه برای مولای خود است...

خوشا به حال آن کبوتران حرم آن مجاوران بارگاه حضرات خورشید...

(السلام علیک یا موسی ابن جعفر)